جدول جو
جدول جو

معنی حرارت داشتن - جستجوی لغت در جدول جو

حرارت داشتن
(زَ کَ دَ)
گرم بودن، غضبناک گشتن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از راست داشتن
تصویر راست داشتن
راست دانستن، راست پنداشتن، باور کردن سخن کسی، راست کردن
نظم و ترتیب دادن، سر و سامان دادن
برابر ساختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قرار داشتن
تصویر قرار داشتن
برقرار بودن، جا داشتن
آرامش داشتن
وعدۀ ملاقات داشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حرمت داشتن
تصویر حرمت داشتن
احترام داشتن، ارجمند داشتن
فرهنگ فارسی عمید
(مُ)
فرمانروا بودن. امیر بودن. فرماندهی و سرداری
لغت نامه دهخدا
(عَ مَ کَ دَ)
مراقب بودن. ناظر بودن
لغت نامه دهخدا
(رِ اُ دَ)
استکراه. (منتهی الارب). نفرت داشتن. بی میل بودن. ناگوارایی داشتن. (ناظم الاطباء). ناخوش داشتن. مکروه داشتن. تقبیح کردن. (یادداشت مؤلف) : چون ابراهیم به صدوبیست سال رسید وقت رحلت نزدیک شد و کراهت می داشت. (قصص الانبیاء ص 57)
لغت نامه دهخدا
(دَ شُ دَ)
شگفت بودن. عجیب بودن. غریب بودن.
- غرابت داشتن کلمه، وحشی بودن آن و ناروشنی معنای آن و غیر مأنوس بودن وی در استعمال. رجوع به غرابت شود
لغت نامه دهخدا
(بَ کَ / کِ دَ)
ضرر داشتن. زیان داشتن. کم آوردن حاصل فروش از مبلغ پرداختی برای خرید. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(دَ شُ تَ)
غفلت داشتن. فراموش کردن:
در بزرگی و گیرودار عمل
ز آشنایان فراغتی دارند.
سعدی.
، آسوده بودن و راحت زیستن. رجوع به فراغ و فراغت شود
لغت نامه دهخدا
جای داشتن خستیدن پای فشردن جای داشتن، ثابت شدن، ثبات ورزیدن، مقرر شدن معین گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جرات داشتن
تصویر جرات داشتن
یاراییدن یارستن ایاریدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشارت داشتن
تصویر اشارت داشتن
اشارت داشتن بچیزی. دلالت داشتن بر آن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حذاقت داشتن
تصویر حذاقت داشتن
مهارت داشتن چیره دست بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امارت داشتن
تصویر امارت داشتن
امیر بودن فرمانروا بودن، فرمانده بودن سردار بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حرمت داشتن
تصویر حرمت داشتن
ارجمند بودن احترام داشتن توفیر، حرام بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حرارت دادن
تصویر حرارت دادن
تفتن تفساندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حاجت داشتن
تصویر حاجت داشتن
نیازیدن نیاز داشتن احتیاج داشتن نیاز داشتن نیازمند بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راست داشتن
تصویر راست داشتن
نظام دادن، استقامت داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارادت داشتن
تصویر ارادت داشتن
سر سپرده بودن اخص و دوستی و عقمندی داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غرابت داشتن
تصویر غرابت داشتن
شگفت بودن، عجیب بودن
فرهنگ لغت هوشیار
آسایش داشتن، فراموش کردن، پروا داشتن آسوده بودن آرامش داشتن، فرصت داشتن مجال داشتن، غفلت داشتن فراموش کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مهارت داشتن
تصویر مهارت داشتن
ماهر بودن در کاری زبر دست بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فراغت داشتن
تصویر فراغت داشتن
((~. تَ))
آرامش داشتن، فرصت داشتن، فراموش کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حاجت داشتن
تصویر حاجت داشتن
((~. تَ))
احتیاج داشتن، نیازمند بودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غرابت داشتن
تصویر غرابت داشتن
((~. تَ))
عجیب بودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کراهت داشتن
تصویر کراهت داشتن
((~. تَ))
نفرت داشتن، ناپسند بودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جرات داشتن
تصویر جرات داشتن
یارستن
فرهنگ واژه فارسی سره
حاکی بودن، دلالت کردن، اشارت داشتن، خبر دادن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از جرات داشتن
تصویر جرات داشتن
Dare
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از جرات داشتن
تصویر جرات داشتن
осмеливаться
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از جرات داشتن
تصویر جرات داشتن
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از جرات داشتن
تصویر جرات داشتن
наважуватися
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از جرات داشتن
تصویر جرات داشتن
odważyć się
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از جرات داشتن
تصویر جرات داشتن
دیکشنری فارسی به چینی